رسول اکرم(ص) در منظر قرآن، شخصیتی بیهمتاست. وی پایان بخش سلسله پیامبران(احزاب، 40) و بنیانگذار شریعتی است که تا ابد، همه انسانها را در تمام زمانها و مکانها در پرتو رهبری و هدایت خود قرار میدهد. (فتح، 28)
پیامبر(ص) به افتخار برخورداری از خلق عظیم (قلم، 4)، اسوه (نسا، 59) همه مومنان است. خدای عزوجل به سبب بعثت آن حضرت بر مومنان منت نهاده است(آل عمران، 164) و فرمان بردن از وی را واجبترین وظایف مسلمانان دانسته (نسا، 59) و پذیرش داوری او را در کشاکشها نشانه ایمان شمرده است.(نسا، 65)
اطاعت از پیامبر(ص) شرط لازم برای محبوبیت نزد خداوند است(آل عمران، 31) و احترام وی (توبه، 31) با یاری رساندن و توقیر حضرتش (فتح، 10) تا بدانجا بر مسلمانان لازم است که از آنکه آهنگ کلامشان بر سخن پیامبر(ص) فزونی داشته باشد، نهی شدهاند. (حجرات، 2). پیامبراسلام(ص) نسبت به مسلمانان، از خود آنان سزاوارتر است(احزاب، 2) و هیچکس در برابر حکم خدا و پیامبر(ص) اختیار ندارد(احزاب، 36). پژوهش حاضر به بررسی ابعاد رسالت پیامبراکرم(ص) میپردازد تا شئون و وظایف اصلی آن حضرت(ص) را نمایان سازد.
ابعاد رسالت نبیاکرم (ص)
در قرآن کریم از وظایف و اهداف رسول اکرم(ص) با تعابیر گوناگون سخن رفته است که از آن جملهاند:
«نبی»: یا ایهاالنبی بلغ ما انزل الیک. (مائده67)
«رسول»: محمدرسولالله والذین معه(فتح،29)
«مذکر»: فذکر انما انت مذکر(غاشیه،21)
«نذیر و بشیر»: ان اناالانذیر و بشیر لقوم یومنون(اعراف، 188)
«هادی»: انک لتهدی الی صراط مستقیم(شوری، 52)
«داعی»: و داعیا الی الله باذنه (احزاب، 46)
«ولی»: انما ولیکم الله و رسوله(مائده،55)
«حاکم»: لتحکم بینالناس بما اریک الله (نساء ، 105)
در شماری از آیات قرآن، وظایف دیگری نیز بر اینها افزوده شده است، مانند وظایف تبیین رسالت، امر به معروف و نهی از منکر.
حال به بررسی چند مسئله میپردازیم؛ نخست اینکه نظم و ارتباط منطقی میان شئون و وظایف یادشده پیامبراکرم(ص) کدام است؟ دیگر اینکه چگونه است که گاهی پیامبر(ص) تنها به عنوان مذکر نامید میشود، گاه تنها به عنوان نذیر و بشیر، گاه با عنوان ولی و گاهی با اوصافی دیگر؟!
هرچند متکلمان و به ویژه اهل تفسیر، در ذیل آیات مربوط به اوصاف مباحثی را درباره شئون یادشده مطرح ساختهاند، لکن کمتر کسی تمام آنها را در کنار هم بررسی کرده است.
هدایت
اوصاف و تعابیر متعددی در قرآن کریم وجود دارد که نوع وظیفه و رسالت پیامبر(ص) و هدف بعثت او را نشان میدهد (مانند: داعیالله،؛ بیرون آورنده مردمان از ظلمات به سوی نور و سراج منیر) اما برجستهترین و مانوسترین اصطلاحی که در این میان وجود دارد کلمه «هدایت» است.
هدایت، به گونهای روشن، سایر صفات و خصایص را در بر میگیرد و علاوه بر همه آنها نشاندهنده رهبری نیز هست. هادی هم رهنما و هم رهبر است. متکلمان، هدایت را به دو بخش و یا مرحله تقسیم کردهاند؛ به عبارت دیگر هدایت را به دو معنا به کار بردهاند:
الف) ارائه طریق، نشان دادن راه، راهنمایی.
ب) رهبری تا رسیدن به مقصود.
قرآن کریم میفرماید: هوالذی ارسل رسول بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون. (صف، 9)
همچنان که از این آیه کریمه برمیآید، پیامبراسلام(ص) با دو ماموریت مبعوث شده است: هدایت و حرکت در جهت اجرا و غلبه دین حق. همچنین از این آیه و آیات فراوان دیگر، استفاده میشود که حضرت رسولاکرم(ص) ابتدا در جهت بیدارسازی، آگاهی دادن و نشان دادن راه حق و معنویت و کمال گام برداشت و پس از پیوستن بیداردلان و آگاهان و راهیافتگان به حضرتش، ایشان را تحت سرپرستی و ولایت و رهبریهای متعالی خویش قرار داد. از این نظر میتوان گفت که وظیفه الهی پیامبر(ص) دو جهت داشت: «هدایت» یا راهنمایی و «ولایت» یا رهبری. باید توجه داشت که هدایت، در حقیقت شأنی از شئون خداوند است و کاربرد آن درباره دیگران مجازی است.
«انک لاتهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین» (قصص، 56)هدایت پیامبر(ص) در دو بستر کلی تعلیم و تزکیه قرار دارد و ابعاد گوناگون وجود انسان (عقل و قلب و جوارح) را در پرتو خود قرار میدهد.
شیوههای هدایت پیامبر(ص) متنوع و کارساز است و اهم آنها از این قرار است:اسوه بودن، استدلال و محاجه، ابلاغ و بیان و تعلیم، موعظه، امر به معروف و نهی از منکر، انذار و بشارت، فراهم ساختن محیط مناسب برای رشد انسانها، پیوند دادن مردم با خدا(از طریق شناخت صحیح، ذکر، دعا، محبت و...) یکایک شیوههای یاد شده، مباحث قابل توجه، حساس و ارزشمندی را میطلبد که در عمل، نتایج بسیار سودمندی را به دنبال دارد.
ولایت
ولاء و توالی به معنای از پی آمدن دو چیز و قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر است، به گونهای که چیزی خارج از آن دو در میانشان فاصله نشود. این تعبیر استعاری برای نشان دادن نزدیکی در مکان یا نسبت میان دو چیز و یا قرب و نزدیکی و دین و دوستی و یاری و اعتقاد به کار میرود. «وِلایت» به معنی یاری و نصرت و «وَلایت» به معنی «سرپرستی و متولیکاری شدن» میشود.
ولایت در بعد باطنی خود، تقرب به خداوند و نوعی ارتباط ویژه میان اولیا یا ولی مطلق، یعنی خداوند- جلجلاله- است و در بعد اجتماعی و سیاسی، حق ولایت، مولود شأن هدایت است. هادی از جانب خداوند، ولی از جانب او نیز هست و این حقیقت در اشکال گوناگونی همانند زعامت سیاسی، داوری در منازعات و هرگونه تصمیمگیری اجتماعی و فردی دیگر ظاهر میشود.
ولی مطلق، خداوند است و ولایت اولیا نه در عرض ولایت خداوند و نه در طول آن است؛ یعنی ولایت الهی به کسی تفویض نمیشود زیرا اطلاق ولایت الهی، مجال و خلأیی را باقی نمیگذارد تا با ولایت دیگری پر شود؛ ولایت اولیا، مظهر و مجلای ولایت خداوند است.
ولایت تشریعی، ویژه خداوند است و به کسی تفویض نشده و اطلاق ولایت تشریعی داشتن برای پیامبر و امام(ع) با مسامحه است و ایشان حق ابلاغ پیام و احکام الهی و تعلیم آن را دارند، چه از طریق قرآن، چه از طریق حدیث قدسی. همچنان که اشاره شد، ولایت الهی در اشکال گوناگون پدیدار میشود و ریاست همه آنها در شأن امامت است.
امام، قافلهسالار کاروان اهل ولایت است. برای امام، ولایت تدبیری و سرپرستی مومنان از جانب خداوند، تشریح شده است و آیه شریفه «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم» (نسا،59) بدان اشاره دارد. در کلام شیعی، نصوصی که در بحث از امامت مورد استناد قرار میگیرد معمولا همان نصوص بحث ولایت است و از این روست که هم ولایت و هم امامت دارای سه جنبه مهم از قرار زیر است:رهبری دینی، رهبری و زعامت سیاسی، رهبری معنوی، به عنوان انسان کامل و حجت. (مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 243)
قلمرو ولایت به معنای حکومت در اجرای احکام و قوانین است نه در اصل قانونگذاری؛ زیرا قانونگذاری، ولایتبر تشریع است که مختص خداست و ابلاغ آن به رسالت برمیگردد. تنها اجرای احکام و قوانین است که انجام آنها وظیفه حاکم است.
نبی و رسول، به معنای پیامبر، در قرآن دارای مصداق واحد و مشترکی است. پیامبراکرم(ص) از جانب خدا به نبوت فرستاده شده است. وظیفه بزرگی که بر عهده آن حضرت است هدایت انسانهاست که مرحله نهایی و کمالبخش آن، یعنی رساندن به مطلوب و هدف عالی اسلام به رهبری و ولایت مربوط میشود و میتوان گفت که هدایت و ولایت- که مولود شأن هدایت است- موضوع رسالت پیامبر(ص) را تشکیل میدهد.